جدول جو
جدول جو

معنی زحیر درکشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

زحیر درکشیدن
(چَ رِ وو زَ دَ)
لب از ناله فرو بستن. ناله و زاری نکردن. خاموش شدن. ترک فریاد و فغان کردن:
چند سیلی بر رخش زد گفت گیر
در کشید از بیم سیلی آن زحیر.
مولوی.
رجوع به زحیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ گُ دَ)
غم خوردن. اندوهناک بودن. نگرانی داشتن. رنج بردن. فکر کردن. اندوه به دل راه دادن:
بهر صورتها مکش چندین زحیر
بی صداع صورتی، معنی بگیر.
مولوی
لغت نامه دهخدا